دغدغه های یک اهل فرهنگ

آخرین نظرات

۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است


با رشد روزافزون صنایع و فناوری های نوین، انسان ها با سپردن کارهای یدی به ماشین طبعا وقت فراغت بیشتری پیدا کردند و در مقایسه با گذشته نه چندان دور که انسان ها با خستگی کار مداوم شبانه روزی فرصت استراحت کمتری داشتند، امروزه خستگی جسمی جای خود را به خستگی اعصاب و روان داده است و اگر زمانی چاره خستگی جسمی با چند ساعت خواب جبران می شد حالا خستگی روح را با چه درمان می کنیم؟

ارباب ماشین این جنبه کار را هم دیده و ازقبل فکر آن را کرده است: سرگرمی یا به قول فرنگی ها«entertainment ».

امروزه با یک برآورد ساده می توان متوجه شد که بیشترین درآمد یک خانوار صرف سرگرمی می شود. البته ممکن است در ابتدا تصور کنیم موضوعی مانند ورزش بیشتر جنبه سلامتی جسمی دارد اما در کنار آن توجه کنید به مقوله باشگاه ها و باشگاه داری. امروزه ستاره های فوتبال یا هر ورزش پرطرفدار دیگری جایی برای عرض اندام برای موضوعات دیگر نگذاشته اند و در کدام خانواده است که  کسی لذت تماشای یک مسابقه هیجان انگیز را به خاطر اخبار فلسطین و جنگ در عراق و ... از دست بدهد؟ و درآمد کدام استاد دانشگاه با یک فوتبالیست لیگ دسته سوم برابری می کند؟

و از این قبیل است موضوعاتی مانند رادیو و تلویزیون، اینترنت، ماهواره، سینما، تئاتر، مموسیقی، نقاشی و سایر هنر ها، گردشگری، اسباب بازی، رایانه، تلفن همراه، چت، وبلاگ و....

و حتی برای تفریح می رویم رستوران و فست فود. یعنی طبیعی ترین نیاز های انسان نیز جنبه تفریحی بیشتری در دنیای امروز می یابد تا رفع نیاز های غریزی، و از این روست که یکی از تجارت های پرسود در سراسر جهان، مواد مخدر صنعتی و روان گردان است و همین طور تجارت فحشا. تا فشار های روز افرزون بر روان آدمی را با هیجانات بر خواسته از سرگرمی های مختلف کاهش دهیم.

و بر کسی پوشیده نیست که هر کدام از این موارد بالا اگر صرفه اقتصادی نداشته باشند تعطیل خواهند شد، بگذریم از صدا و سیمای ملی مان  و فوتبال ملی و باشگاه های ملی و سینمای ملی و هر چیز ملی دیگر در کشور عزیزمان که تا به شیر نفت وصل است تعطیل بردار نخواهد بود، و این هم از نوادر روزگار ماست.

بشر امروز، در مسیر یک دایره بسته گرفتار آمده است. از سویی به استخدام شرکت های بزرگ چند ملیتی در می آید تا درآمدی کسب کند و بر تولیدات صاحبان سرمایه بیفزاید، از سوی دیگر برای رفع نیاز های خود، در آمد خود را صرف خرید محصولات تولید شده در کارخانه های صاحبان سرمایه می کند و الباقی آنرا نیز برای برای کاهش فشارهای روحی روانی صرف سرگرمی هایی می کند که همان صاحبان سرمایه برای او تدارک دیده اند، و از همین روست که صاحبان خودروسازی مثلا فیات ایتالیا، مالکان باشگاه یوونتوس هم هستند و اتفاقا چندین رسانه را نیز مدیریت می کنند. و کار می کنیم برای درآمد بیشتر، در آمد بیشتر برای خرید کالاهای بیشتر، کالای بیشتر برای رفاه بیشتر، و با ورود فناوری های نوین دوباره کار بیشتر و درآمد بیشتر برای رفاه بیشتر، اما هر چه می گذرد و رفاه بالاتر می رود آرامش کمتری می یابد و در اصل آرامش خود را و سلامتی جسم و روح خود را برای کسب رفاه بیشتر از دست می دهد.

و خلاصه اینکه جنبه ای از زندگی امروز نیست که صرفه مادی و اقتصادی آن بر سایر جنبه ها رجحان نداشته باشد و اگر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دغدغه ای برای اهالی انقلاب است، چاره ای نیست جز اینکه برای این مقوله مهم نیز چاره اندیشی شود.

به امید ایران سربلند و سرافراز و با آرزوی تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۳۰
محسن روزبه
یادداشت دوستان.وبلاگ همسفر عشق نوشت:

وقتی وصیت نامه هایتان را نگاهی می اندازم انگار چند چیز را همه تان بر رویش قسم خوردید تا آخرین نفس پایشان بایستید...کم نیست "جان دادن"

پشتیبانی از ولایت ،احیای امر به معروف و نهی از منکر و "حجاب"...

انگار اقتدا کردید به مادرتان زهرای محجبه،که پشتوانه ی ولایت بود...انگار اقتدا کردید به عمه تان زینب محجبه که پشتوانه ی ولایت بود...

گفته بودید :"خواهرم سرخی خون خودم را به سیاهی چادرت امانت دادم.پس امانت دار خوبی باش..."

شاید در این آخرالزمانی هیچ کاری از دستم بر نیاید...شاید منتظر واقعی نباشم...شاید گناه های ریز و درشتم دست و پای دلم را برای هوایی شدن بگیرد...شاید گاهی وقت ها دور شوم از اوج گرفتن...شاید و شاید...اما و اما میگویم یک کار را که میتوانم انجام دهم...با خودم می گویم حداقلش این باشم که حجابم را،چادرم را با همه ی وجود حفظ کنم تا در این یک مورد دیگر قلب امام عصرم را به درد نیاورم...تا لبخندی را بر روی لبانش محو نکنم...

دوست دارم قلبم آنقدر وسیع باشد که همه ی آدم ها را دوست داشته باشد...دلم نمی آید با ظاهرم دلی را به گناه بیندازم و آتشی را در وجودی شعله ور کنم...می گویم شاید خدا از حق الله بگذرد...شاید از حق النفس بگذرد اما حق الناس را حتی برای شهیدش هم نمی گذرد...

باور کن حجاب و چادر و حیا حق فردی نیست...سلیقه ای نیست...این نیست که بگوییم آزادی حق من است و دیگران نگاه نکنند...باشد دیگران نباید هم نگاه کنند اما حق الناس است...

حق الناس است که در کلاس درس و دانشگاه،در محیط کار،در کوچه و بازار اصلا بر روی این کره ی خاکی آتشی را درون فردی به پا کنی و آرامش فکری و روحی را از او بگیری...حق الناس است اگر با رفتارت،با آرایشت،با تار موهایت،با لباس و نگاه و حرف زدنت نگذاری فردی در امنیت کامل درس بخواند،کار کند،فکر کند اصلا زندگی کند و به خدا برسد...تو مانع پیشرفت خودت و او هستی....بگذار آرام بگیرند...

حق الناس است اگر رنگ مویت،مدل لباست،رنگ و لعاب صورتت،مدل عشوه هایت ،مدل حرف زدن ،راه رفتن و نگاه کردنت باعث شود مرد بی فکری زندگی زنش را دردناک کند...زنی که با همه ی عشق و امید و وجودش به آن مرد و زندگی اش دلبسته...تومگر نشنیده ای دست بالای دست زیاد است!؟نمی ترسی از روزی که زیباتر و عشوه گر از تو پیداشوند و دل مردت را بربایند؟!

من که می ترسم...

نمی دانی چقدر احساس غرور و شعف می کنم وقتی می بینم احترام و توجه اطرافیانم به فکر و اندیشه و منش من هست نه جسم و ظاهر و صورتم...نه اینکه نباشند مردان مریض دلی که با وجود حجابم گاهی متلکی می اندازند...اما این گاهی ها کجا و این متلک هایی که از روی حرص و بغض هست....حرص دیدن یک تار مویت...حرص دیدن اینکه چه زیبایی را درون آن صدف چادرت پنهان کرده ای...و تو آنها را در حسرتی ابدی قرار می دهی و احساس غرور می کنی...اما باز هم نوع حرف های سبکشان به من محجبه با یک خانم بد حجاب فرق دارد و من و تو این فرق و این نگاه ها را خوب حس و درک می کنیم...

نمی دانی چقدر احساس غرور می کنم وقتی مردان دیگر نسبت به ظاهرم بی توجه اند....چرا که می دانم "اویی"که باید توجه کند میکند:خدایم،همسرم،محارمم....من کمبود محبتی ندارم...هم آرامش دارم،هم اعتماد به نفس...

اعتماد به نفس و خالی بودن از دغدغه و نگرانی از اینکه نکند الان از تیپ و ظاهرم خوششان نیاید...نکند الان رنگ و لعابی پاک شده باشد...نکند ظاهرم به دل بقیه ننشیند...

نمی گویم که از مد و خوشتیپ بودن و خوش پوش بودن خوشم نمی آید....من هم مثل تو یک زنم و سرشار از حس زیبایی....من هم آرایش کردن،عطر زدن،زیور آلات،تمیز و زیبا بودن را دوست دارم چرا که خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد....اما من می دانم که هر کدام را کجا و برای که و چگونه استفاده کنم...من هم مد روز را دوست دارم اما به شرطی که متناسب با منش و شخصیتم باشد و تقلید شده و تلقین شده برایم نباشد...آخر من عروسک خیمه شب بازی تبلیغات ماهواره و تفکر غربی نیستم...

نمی دانی چقدر احساس غرور می کنم وقتی که با این سیاهی چادرم بر آدم های اطرافم فرمانروایی میکنم...مگر نمی دانی که سیاه نماد اقتدار،برجستگی و فرمانروایی است....

نمی دانی چقدر احساس غرور می کنم وقتی مردان اطرافم در برخوردهایشان با من کم سن و سال در کمال احترام و تواضع ، می گویند "حاج خانم"  این یعنی بزرگی...بزرگ شدن در حد یک حج مقبول!

نمی دانی چقدر احساس غرور می کنم وقتی از نامحرم هایم میشنوم "فلانی متکبر است..."آری من یک خانم متکبر هستم....چرا که علی (ع) این ویژگی را برای جنس من برتر شمرده تا در برابر دیگر مردان سر فرود نیاورم و اجازه ورود به حریم خصوصی ام را بهشان ندهم...

شاید اینجا حقش باشد در این گرما،در این ماه مبارک،با چادر و مقنعه و مانتو و ساق دست و جوراب ضخیم وقتی که عرق پیشانی ام را پاک می کنم نگاهی به آسمان بیندازم ُتبسمی کنم و  در دلم بگویم:"خدایا یادت باشد هااا...یادت باشد که چقدر دوستت دارم...دوستت دارم که عشق به چادر را در دلم انداختی...خدایا یادت باشد من ناموس تو ام..."

چادرم که داغ میشود میگویم شاید شفاعتم را در برابر داغی اتش جهنم بکند...

ای کاش تو هم کمی طعم این شیرینی ها را بفهمی...آنگاه مگر رهایش می کردی...عاشقش می شدی...همانطور که تفنگی برای سربازش ناموس می شود ،چادر هم برایت ناموس می شد . نسبت به حفظش غیرت پیدا می کردی...یک غیرت زنانه!

باور کن من از تو و همه فاعل هایی مثل تو که بدحجاب و بی حجابن بدم نمی آید من از فعل تو یعنی بد حجابی،بی حجابی،خودنمایی بدم می آید...

راستی تهش یادم رفت بگویم:آقا مهدی باکری امانت دار خوبی بوده ام یا...


http://hamsafar-e-eshgh.blogfa.com

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۹
محسن روزبه

دیروز با معرفی آقای زنگنه برای تصدی وزارت نفت به مجلس یک سوال قدیمی در ذهنم دوباره تداعی شد.

سوال: با سرمایه گذاری هنگفت دولت های کارگزاران و اصلاحات تولید خودرو داخلی به حدود یک میلیون دستگاه در سال افزایش یافت، در حالی که ظرفیت تولید سوخت در پالایشگاه ها افزایش چندانی نیافت و ایران در سال 84 به یکی از بزرگترین وارد کنندگان بنزین تبدیل شد. با توجه به اینکه ما یکی از صادر کنندگان عمده نفت خام هستیم چرا باید نفت خام صادر و محصول آن به چند برابر قیمت وارد شود؟

پاسخ وزیر سابق (آقای زنگنه): واردات آن به صرفه تر از تولید بود!!!

به یاد بیانات مقام معظم رهبری در آستانه سال جدید در حرم مطهر رضوی افتادم، آنجا که فرمودند:

«البته من این را بگویم ــ این را یک بار دیگر هم چند ماه قبل از این گفتم ــ که آمریکائی‌ها اظهار خوشحالی کردند و  گفتند که فلانی اعتراف کرد که تحریمها اثر گذاشته. بله، تحریمها بی‌اثر نبود؛ میخواهند خوشحالی کنند، بکنند. تحریمها بالاخره اثر گذاشت؛ این هم یک اشکال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابسته‌ی به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامه‌های اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم  کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر میشود؟!»

حال نمی دانم با چه تدبیری ایشان معرفی و با چه امیدی رای بیاورد؟

و بماند ماجرای قرارداد کرسنت چای و پترو پارس و...

آقای روحانی دست مریزاد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۶
محسن روزبه

خانه طراحان انقلاب اسلامی(خط) -که پیش از این نیز مجموعه جنگ کار تا پیروزی به سفارش آن‌ها طراحی و در یانون‌دیزاین عرضه شده بود- در اقدامی مناسب به انتشار چند بسته گرافیکی ویژه روز قدس مناسب با زبان بین‌المللی و برای استفاده در بیش از پنجاه کشور جهان، با موضوع مقاومت مردم فلسطین و ظلم رژیم صهیونیستی دست زده است. یکی از این مجموعه‌ها، ۲۶ قطعه تقابل تصویری تامل برانگیز است که شاید دقایقی به فکر وابداردمان.

ما در قبال مستضعفین عالم و به خصوص مردم مسلمان مظلوم فلسطین به شدت مسئولیم....

http://yanondesign.com/1392/05/side-by-side-khat-design

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۹
محسن روزبه
در سال 1948، اسراییل به کمک آمریکا و روسیه شوروی تاسیس شد. هنگام تاسیس اسراییل مسلمین از فلسطین گریختند. عده ای از آنها به اردن رفتند، عده ای به سوریه پناهنده شدند و عده ای به جنوب لبنان آمدند. یکی از کشتارهای بزرگی که در فلسطین به راه افتاد، «دیر یاسین» است. اسراییل دهی به نام «دیر یاسین» را محاصره کرد و 250 نفر از زن و مرد، بچه و کوچک و بزرگ را از این روستا قتل عام نمود و اجساد آنها را در داخل حفره ها ریخت و زیر خاک مدفون ساخت. اسراییل می خواست با ایجاد رعب و وحشت فلسطینیان را وادار به فرار کند. آنان باید از مقابل او یگریزند و فلسطین خالی شود. اسراییل می گفت که فلسطین سرزمینی است بدون انسان و یهود ملتی است بدون سرزمین. بنابراین یک سرزمین بدون انسان متعلق به ملتی است بدون سرزمین. این توجیهی بود که اسراییل برای خود در سازمان های بین المللی ارائه می دادو با همین نیرنگ بود که فلسطین را خورد و بلعید.

البته نظیر این کشت و کشتارها که در فلسطین صورت گرفت در منطقه «جبل عامل» نیز اتفاق افتاد که یکی از داستان های دردانگیز در این منطقه داستان دهی است بنام «صالحه» که دهی شیعه نشین است از جبل عامل در جنوب لبنان. اسراییل در 1948 در همان ایامی که در دیر یاسین قتل عام می کند، وارد صالحه می شود، 85 نفر مردان ده را در وسط ده پشت مسجد جمع می کند. 85 مرد را در کنار میدان، پشت مسجد به رگبار گلوله می بندد و همه را اعدام می کند، در حالی که زن ها و بچه ها ایستاده اند و این ظلم و جنایت را مشاهده می کنند.

آنگاه اجساد این 85 مرد را به داخل مسجد حمل کرده و آتش می زنند و سپس مسجد را بر خاکستر این اجساد خراب می کنند، در حالی که زن ها و بچه ها با چشم های باز این ظلم و جنایت ها را ملاحظه می کنند. بعد این زن ها و بچه ها را رها می کنند تا در بیابان ها و کوه ها و راه ها پراکنده بشوند و شیون کنان داستان این جنایت را برای روستاهای دیگر و شهر های دیگر بازگو کنند که اسراییل در ده صالحه چه جنایتی مرتکب شده است.

این تاکتیکی بود که اسراییل با استفاده از همین زن ها و بچه های مصیبت زده و عزادار می خواست رعب و وحشت را در همه مناطق پراکنده کند و اینان را از جلوی خود براند. و بدین ترتیب چهارده قریه شیعه نشین از جنوب لبنان، در منطقه جبل عامل را نیز تصرف کرد که یکی از آنها همین صالحه است که داستانش را برای شما گفتم.

از این ظلم ها و جنایت ها اسراییل فراوان کرده است. شیعیان نیز دستخوش این وحشیگری ها و جنایت ها شده اند. اما متاسفانه تاریخ نویسان منطقه کسانی هستند که نخواستند و به هزار دلیل در مصلحت خویش ندیدند کا از شیعیان و فداکاری هخای آنان و ظلم ها و جنایاتی که بر آنان رفته است سخنی بازگو کنند...

امام موسی صدر معتقد بود که این خانه های ویران شده را باید آباد کرد تا شیعیان به خانه های خود بازگردند و هجرت نکنند.زیرا تهجیر (آواره کردن) شیعیان برنامه اسراییل است. اسراییل می خواهد بگوید که در این منطقه انسانی زندگی نمی کند، بنابراین اسراییل که دارای آدم های زیاد است باید آدم های خود را به اینجا منتقل کند و همین بهانه را برای فلسطین آورد.

تمام سعی و کوشش ما در این بوده است که شیعیان برگردند و خانه و کاشانه خود را از نو بسازند و بمانند و سرزمین مادری خود را ترک نکنند.بزرگترین افتخار ما این است که اینان سرزمین شان را ترک نکرده اند و مانده اند. کشته می دهند، مبارزه می کنند، ولی می مانند. این بزرگترین نقشی است که امام موسی صدر بازی کرد.

لبنان، شهید چمران

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۳
محسن روزبه

چند روزی هوا به شدت گرم شده بود. فکرش را بکنید دمای 47 درجه (البته در سایه و حومه شهر، مطمئنا در مرکز شهر و زیر آفتاب بیش از 50 بود) و روزه های طولانی 17 ساعته. امروز هوا چند درجه ای خنک تر بود اما در بعد ازظهر افت فشار آب به گرمای طاقت فرسا هم اضافه شد. بماند چه زحماتی که برای تامین آب شهر مقدس قم کشیده شده که آخرین آنها طرح بزرگ انتقال آب از سرشاخه های دز بود. دستشان درد نکند که اگر این تلاش ها نبود چه باید می کشیدیم از گرما و کم آبی.

هنوز روزهای دوران کودکی یادم هست، در بحبوحه جنگ، دوران دفاع مقدس، زیر موشک باران و حمله های هوایی، با قطع مکرر آب و برق، به صدا درآمدن آژیرها، ترس از حمله هوایی، فرار به پناهگاه، شلیک بی امان پدافند هوایی، غرش جنگنده ها بر فراز آسمان شهر، لحظاتی بعد... بووووووووووووووووووووم... انفجارهایی مهیب، لرزش زمین و فروریختن شیشه ها، صدای آژیر ممتد... خبرها و شایعات....

و البته ما ترجیح می دادیم در عالم کودکی بدون فکر کردن به مخاطرات فضای اطرافمان، در آسمان بی کران شهر، بدنبال خط سیر جنگنده ها یا موشک های خصم زبون باشیم. و هنوز یکی از حسرت های دوران کودکیم تماشای آسمان پرستاره شب است، بدون وجود نور های مزاحم تکنولوژی جدید، به تماشا نشستن قدرت لایزال خداوندی و کهکشان راه شیری و هزاران ستاره و سیاره و شاید کهکشان و ...

یادش به خیر زمانی نه چندان دور، خوابیدن در پشت بام ها زیر آسمان پر رمز و راز، دنبال رد هواپیما ها را گرفتن و گشتن بدنبال ستاره قطبی و دب اکبر و... وقتی چشم باز می کردی که نسیم خنک صبحگاهی صورتت را نوازش می داد...

اما چه شده که ترجیح دادیم بجای فضای آزاد در اتاق های خواب تنگ و تاریک باشیم و بجای تماشای مخلوقات تفکربرانگیز و شگفت آور خدا به تماشای لیگ چندم فلان بپردازیم و جای نسیم روحبخش خداوندی را به کولر های آبی و گازی داده ایم. حالا مصرف آب و برق و هزینه های گزاف انرژی که به لطف یارانه های نفتی و دولتی قابل تحمل است به کنار، کسالت و خواب آلودگی و درد مفاصل خشک شده زیر باد کولر و حساسیت و آبریزش و ...

چرا دیگر در حیاط خانه ها انار و انجیر و انگور و سیب و به و...وجود ندارد؟ چرا دیگر پرستوها به شهرمان سر نمی زنند؟ چرا دیگر وقتی از کنار منطقه سالاریه عبور می کنی ، خنکای نسیم باغ را حس نمی کنی؟ چرا آسمان هم بخیل شده و برف و بارانش را دریغ می کند؟ چرا سوز سرمای خشک زمستان استخوان را می ترکاند و سوز گرمای خشک تابستان صورت ها را برشته می کند؟ آیا بخاطر نامهربانی ما با موجودات خدا نیست؟ تا به حال کسی حساب کرده چند درخت مثمر و غیر مثمر در این شهر قلع و قمع شده است؟ تا به حال کسی به این فکر کرده که وجود فضای سبز می تواند تا 30 درصد در کاهش دما در تابستان و تعدیل سرما در زمستان کمک کند؟ تا به حال کسی فکر کرده به جای گسترش روزافزون سیستم های سرمایش و گرمایش به تعادل طبیعی هوا کمک کند؟ تا به حال کسی برای این برنامه ریزی کرده که چطور می شود با جنگل کاری به مقابله با خشک سالی رفت؟

به قول عزیزی می فرمود: «عرضه مبتنی بر تقاضاست». تا در روی زمین گیاهی طلب آب از آسمان نکند، آسمان هم بارانی مرحمت نمی کند تا صدقه سر آن نهال، آبی هم لب های ما را تر کند.

پ.ن:

1- در هیچ دین و آیینی به اندازه اسلام به درخت کاری و محافظت از منابع طبیعی سفارش نشده است. در اسلام عمران و آبادانی به ساخت شهر های بزرگ پرترافیک دود آلود نیست بلکه به سرسبزی زمین و رونق کشاورزی و طلب رزق حلال است.

2- یکی از مصادیق ورود به بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می تواند الگوی شهرسازی سبز باشد.

3-برای مقایسه دو عکس را آورده ام. اولی مربوط به شهرک امام خمینی (ره) است که بیش از سی سال قدمت دارد، و دیگری یکی از محلات جدید با مدل جدید شهرسازی.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۵
محسن روزبه

امروز با تعجب دیدم برخی سایت ها مطلبی را که به عنوان «عروج ملکوتی حاج اکبر کفاش» نوشته بودم با دو روز تاخیر بر روی خروجی قرا داده اند البته با حذف و اضافه و بدون درج منبع. انصافتان را شکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۱
محسن روزبه
من یک معلم هستم. یکی از حدود یک میلیون فرهنگی که بار تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم را به دوش می کشد. همسرم هم یک معلم است. من و همسرم افتخارمان این است که معلم هستیم. ادعا ندارم عاشق معلمی هستیم یا اینکه در کارمان نهایت تلاش را داریم، اما تا حدامکان سعی کرده ایم مدیون نباشیم اگر خدا قبول کند.

بین من و همکارانم همه تیپ آدمی هست، همه جور سلیقه ای هست، آنچنان که فکر می کنم جامعه فرهنگیان متوسط جامعه کنونی ایرانی از همه لحاظ از فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و عقیدتی و ...است، آنگونه که می توان با نظر سنجی از فرهنگیان سمت و سوی حرکت جامعه را فهمید.

اکنون که می نویسم سیاه پوش شهادت مولای متقیان علی علیه السلام هستیم، همان که خود را شیعه او می پنداریم و مملکت خود را با نام او و اولاد طیبین و طاهرینش مزین می کنیم. چیزی که مرا وادار به نوشتن می کند مقایسه عملکرد مسوولین و رسانه های جمهوری اسلامی با سیره ایشان است.به این خبر دوشنبه ششم مرداد در برخی سایت ها دقت کنید:

«حقوق تیر ماه فرهنگیان پرداخت شد.»

نمی دانم اهمیت آن چقدر است که به آن پرداخته شود. اصلا پرداخت حقوق آنهم در ششم ماه بعد آنقدر کار مهم و درخور تقدیری است که تیتر خبرگزاری ها شود؟ مگر در کل عالم کسی حقوق نمی گیرد؟ یا این امتیاز ویژه ایست که به معلمان تقدیم کرده اند؟

سیره معصومین را ببینید و مقایسه کنید. صدقه هم که می دادند بطور ناشناس بود و بار نان و خرما بردوش در نیمه های شب با دستاری برصورت. تا مبادا کرامت نیازمندی از بین برود. و چند بار در بوق و کرنا می کردند که ایها الناس ما صدقه دادیم، ما حاجت حاجت مندی را دادیم، ما رفع نیاز نیازمندی را کردیم؟

نمی دانم عیدی 400 هزار تومانی که به همه کارمندان داده می شود چقدر می ارزد و آیا یک دست کت و شلوار هم می شود با آن خرید که خبر شود و بر روی سایت ها و ... منتشر شود که ایها الناس عیدی معلمان پرداخت شد؟ مگر سایر کارمندان و کارگران از این لطف بی حساب محروم شدند؟

چرا مسوولین و رسانه ها اینطور کرامت معلمان را لگدمال می کنند؟ این طرز برخورد با فرهنگیان براساس کدام یک از آموزه های دینی است یا منطبق بر منش کدام یک از بزرگان است؟ و اگر شان معلم را تا حد پرداخت حقوق پایین آوردیم آیا دیگر کسی برای علم، عالم، معلم و متعلم شانی قایل خواهد بود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۱۸
محسن روزبه


«چه تقارن عجیبی است، یتیمان قمی همزمان با یتیمان کوفه داغدار شدند!»

حاج اکبر کفاش (اکبر نیکزاد) پیرمرد باصفای قمی در آستانه شب های مبارک قدر دعوت حق را لبیک گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

به دو چیز معروف بود: تعبیر خواب و کار خیر. شغلش کفاشی بود اما مغازه کوچک و محقرش پیش و بیش از آنکه محلی برای کسب باشد مامنی برای حل گره ها بود.

چند سالی است که می شناسمش، اما نه، شناخت او و امثال او در حد و اندازه من نیست، قدر او را بزرگانی همچون آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی، فاضل لنکرانی و... می شناختند، قدر او را رجبعلی خیاط می شناخت که وقتی به مغازه حاج اکبر آمد گفت اول برای زیارت بانوی کرامت حضرت معصومه سلام الله علیها آمده و بعد برای دیدار او، توانی برای کار کردن نداشت اما درب مغازه اش همیشه باز بود، مبادا امیدی را نا امید برگرداند، خودش می گفت عنایتی است که شامل حالش شده و مدت عمرش در واسطه خیر و خدمت به محرومان و مستضعفان گذشته است، از اینرو بود که حتی از خارج کشور تماس های روزانه داشت، و خدا می داند چند خانواده با واسطه و بی واسطه زیر پوشش مهربانی های او بودند، و فکر نمی کنم کمیته عریض و طویل امداد و بهزیستی و وزارتخانه فلان و سازمان بهمان بتوانند ... بگذریم.

دکانش نه فقط محل تعبیر که تاویل خواب هم بود، نسخه هایش شامل آیات قرآن، ادعیه و نذورات بود، اما نه مثل بعضی که با مقدسات تجارت می کنند، که او با خدا معامله کرده بود.

مرد وفا بود، سالها تا توان داشت از همسر بیمارش به شخصه پرستاری می کرد در حالی که اگر می دیدیش فکر می کردی خود نیاز به مراقبت و پرستاری دارد.

سفارش های رجبعلی خیاط را چه خوب به یاد داشت: از برخورد با نا محرم بپرهیزید، گرد غیبت نگردید و ...

و حرف آخر اینکه اگر از زندانی که برای خود می سازیم بیرون بیاییم و با چشم دل مردم اطراف مان را ببینیم، امثال او را خواهیم دید، کسانی را که بیش از آنکه در بین اهل زمین معروف باشند در بین اهل آسمان ها معروفند، چرا که اهل زمین به زمینیان می نازند و اهل آسمان به آسمانی ها.

پ.ن:

مستند «حاج اکبر کفاش» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی خسروی تولید 1387 در جشنواره بین المللی اشتوتکارت نیز به نمایش درآمده است.

خلاصه داستان:
حاج اکبر کفاش که اسم اصلی اش اکبر نیکزاد است از کودکی مشغول کفاشی بوده و بعد از 80 سال کفاشی در سن 87 سالگی کفاشی خود را به یک مرکز خیریه تبدیل کرده. او از سن جوانی توفیق پیدا کرد تا تعبیر خواب انجام دهد در خانه با تلفن و در مغازه حضوری او یک خانم مریض دارد که حاج اکبر از او رسیدگی می کند..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۳
محسن روزبه


همه مشکلاتی که پیامبر(ص) تحمل کرد و جامعه را آنگونه تحویل داد. یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه این‌گونه شروع می‌شود. ایشان با آن همه مشکلاتی که در اداره حکومت بود، شروع کرد. رقبای فراوانی خلق شده بود. از پیش معین شده و پیامبر(ص) به ایشان گفته بود و خود ایشان هم می‌دانستند که سه گروه قاسطین، ناکثین و مارقین علاوه بر مشکلات فراوان داخلی در مقابل ایشان صف‌بندی خواهند کرد. این گروهها سه جنگ بزرگ را بر ایشان تحمیل کردند که حقیقتاً دوره سختی برای علی‌ابن ابیطالب(ع) بود. ایشان می‌خواست هم دوباره الگویی از جامعه اسلامی ارائه دهد و هم می‌بایست جنگ‌های داخلی کند. جنگ‌های خارجی برای حضرت علی(ع) مشکل نبود. ولی وقتی مسلمانان در مقابل هم قرار بگیرند، بسیار سخت است که می‌توان از کلمات ایشان فهمید. فکر می‌کنم مظلومانه‌ترین قطعه زندگی علی‌ابن ابیطالب(ع) از مکه تا مدینه همین دوره‌ای بود که در کوفه به صورت ظاهر خلیفه و حاکم بودند و این مسایل پیش می‌آمد. بعضی‌ها تفسیر می‌کنند که عبارت «فزت برب الکعبه» به معنای راحتی است. یعنی راحت شدم. شاید معنایش همین باشد.

فقط یک چیز به ذهنم می رسد: انسان تکلیف گرا با راحتی میانه ای ندارد و این تفسیر هم می تواند نشان از ضمیر پنهان مفسر باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۰
محسن روزبه