تاکسی نوشت
رانندگی واقعا شغل سختی است، مخصوصا تاکسی که از صبح تا شب با همه نوع آدم سر و کار دارند، دست همه این زحمت کشان را که نان حلال برای خانواده خود در سخت ترین شرایط می برند باید بوسید. گرچه مسافر کشان محترم شخصی و سایر وسایل حمل و نقل هم می توانند شامل این نوشتار باشند.
تاکسی هم یک مکان عمومی است با این ویژگی که در آن تعدادی شهروند هرچند به مدت کوتاه هم سفر می شوند، همسفرانی که مورد گزینش هم نبوده و بر حسب اتفاق هم مسیر شده اند و به اجبار دقایقی یکدیگر را باید تحمل کنند. اما رعایت نکردن حقوق دیگران توسط مسافران و گاهی هم رانندگان محترم تاکسی باعث ایجاد صحنه هایی دور از شان می شود.
منظورم از سیاه کردن این سطور تلنگری است به خودمان که به راحتی حقوق شهروندی دیگران را زیر پا می گذاریم، تاکسی نمونه ای کوچک است از اجتماع، اجتماعی که متاسفانه افرادش به راحتی انواع آلودگی ها را در محیط پراکنده می کنند، آلودگی هایی که تن و روح و روان مان را می ساید و هر روز زندگی را برایمان سخت تر می کند. و اینکه چرا عزمی جدی برای زدودن این آلودگی ها در ما وجود ندارد، حداقل در افرادی که دغدغه پایبندی به حدود شرعی و اسلامی را دارند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سیگار کشیدن: گرچه بعضی ها قبل از سوار شدن اجازه هم می گیرند و مثل منی هم که کلا آدم رودربایستی هستم با ریاکاری عرض می کنم که «اشکالی نداره، اختیار دارید»، اما گذشته از منع قانونی، وجدان فردی هم حکم می کند که در این هوای آلوده نباید یک هوس فردی باعث آزار هم وطنی شود.(اگر از این هموطنان سیگاری مصاحبه بگیری در مورد آلودگی هوا می بینی که اصلا به روی مبارک نمی آورد و آدم و عالم را هم مقصر می داند)
موسیقی: لابد تا حالا برای شما هم پیش آمده که به محض سوار شدن به تاکسی با پخش موسیقی نامناسب روبرو می شوید(از پخش ماشین یا موبایل مسافران). در این مواقع عده ای هستند که تا انتهای مسیر آن را تحمل می کنند و عده ای هم اعتراض. واکنش رانندگان تاکسی هم یکسان نیست. بعضی ها با احترام صدای آن را قطع می کنند و بعضی هم با بی ادبی اظهار می کنند که :«اگه ناراحتی پیاده شو!»حالت سومی هم هست و اینکه مسافر محترم از راننده درخواست می کند موسیقی مورد نظرش را پخش کند. (راننده بین شهری تازه کاری می گفت مسافران درخواست موسیقی مبتذل می کردند و من می گفتم موسیقی مورد نظر شما را ندارم، و وقتی با مواردی روبرو شدم که خودشان موسیقی می دهند تا برایشان پخش کنم مجبور شدم پخش ماشین را کلا باز کنم)
پرداخت کرایه: این موضوع هم از جمله معضلات ماست که بعضی ها به حق خودشون قانع نیستند.
اما برای خانم هایی که مقید به حفظ حدود هستند و نمی خواهند دستشان با دست نامحرم تماس پیدا کند گاهی از سوی رانندگانی که به این مسایل بی توجه اند خواسته یا ناخواسته مزاحمت هایی ایجاد می شود. خانم هایی هستند که به همین منظور دستکش دست می کنند، گرچه بعضی ها هم راه حل های ابتکاری دارند که به ذهن کمتر کسی می رسد، مانند خانمی که برای پرداخت کرایه از ملاقه آشپزخانه استفاده و راننده محترم هم الباقی کرایه را با انبر دست خدمت ایشان تقدیم کرده بود.
محدودیت جا: خدا بیامرزد پدر آنهایی را که این سنت سوار کردن دو نفر در صندلی جلو را برانداختند و ای کاش یک مطالبه عمومی هم شکل بگیرد تا در صندلی عقب هم بیشتر از دو نفر سوار نشوند. برای خانم هایی که مقید به حدود نیستند شاید مهم نباشد که کنار مرد نامحرم بنشینند (و حتی مواردی دیده ام که یک خانم بین دو مرد یا یک آقا بین دو خانم نشسته اند) اما برای کسانی که می خواهند حریم خود را حفظ کنند (مخصوصا در مواجهه با مردان و زنان مریض دل) کار دشواری است.
خانم هایی هستند که کیف خود را حایل می کنند و یا با تذکری ساده از مسافر کنار دستی خواهش می کنند تا فاصله لازم را رعایت کنند، و متاسفانه مواردی را دیده ام که با یک تذکر ساده، طرف مقابل با وقاحت به دفاع از خود برمی آید و طرف مقابل را به بدبینی و تهمت متهم می کند. (خدا بیامرزد و زیاد کند رانندگانی را که در مسیر مراقب هستند که خانم ها و آقایان را کنار هم سوار نکنند تا چنین مواردی هم پیش نیاید)
اما خانم ها و آقایانی هم هستند که به هر دلیل (شاید خجالت و حیا) ترجیح می دهند که تا رسیدن به مقصد سکوت کنند.
امنیت: گذشته از موارد کلیشه ای خفت شدن رانندگان یا مسافران بدست افرادی که با نقشه زورگیری در نقش راننده یا مسافر ظاهر می شوند، راننده ای که در دوران بازنشستگی برای گذران زندگی مشغول مسافرکشی بود می گفت یک روز همه مسافران پیاده شدند غیر از خانمی که گفت آقا می شود من را به در منزل برسانید، کرایه اش را هم حساب می کنم. گفتم چشم. داخل محله ای شدیم که خیلی خوش نام نبود. خانم رو کرد به من که یا دخلت را بده یا داد میزنم میگم که قصد دست درازی به من داشتی و اونوقت بچه های محل حسابت را می رسند. من هم از ترس همه موجودیم را دادم و فرار کردم.
رعایت نشدن حدود: یک شب بعد از خرید منتظر وسیله بودم که یک تاکسی خالی عبوری دیدم، به خیال اینکه طبق معمول هنوز «دربست» از دهانت بیرون نیامده تاکسی میخکوب می شود دست تکان دادم اما تاکسی رد شد. چند متر جلوتر انگار پشیمان شد و ترمز کرد و دنده عقب گرفت. راننده محترم پیاده شد و با کمک هم وسایل را در صندوق گذاشتیم. وقتی سوار شدم پرسیدم :چطور شد پشیمان شدید برگشتید؟
گفت: «داشتم میرفتم خونه پدرزن برای منت کشی، آخه چند وقتیه که خانمم قهر کرده هر چی میرم دنبالش یا واسطه می فرستم فایده نداره.» و ادامه داد که: «چهار پنج سال قبل سرویس مدرسه داشتم، یه روز مادر یکی از بچه ها خواهش کرد تا مسیری برسونمش، قبول کردم و این درخواست چندین بار تکرار شد، در مسیر کم کم سر صحبت را باز کرد و از وضع زندگیش گفت که با یک بچه تنهاست و .... شیطون رفت تو جلدم و درخواست ازدواج موقت شش ماهه دادم، اول قبول نکرد اما بعد گفت دو ماهه و اگه خوش اخلاق بودی تمدید می کنیم، من هم که خوش اخلاق ...
بعد از مدتی فهمیدم حامله است و از من پنهان کرده، دعواها شروع شد، از من اصرار که باید بندازی و از اون انکار که بچمه چرا بندازم. چندبار هوس کردم چنان ضربه ای به شکمش بزنم که سقط کنه اما پشیمون شدم. یه بار از سر عصبانیت چند تا قرص انداختم تو آب و به زور به خانوم خوروندم. بعدش مثل ... پشیمون شدم. گفتم میبرم سونوگرافی اگه معیوب شده بود که میندازیمش، اگه سالم بود که چه بهتر. و نتیجه سونوگرافی این بود: هر سه تاشون سالمن(خانم و بچه ها) آخه دوقلو بودن.
حالا بعد چند سال خانم اولم قضیه را فهمیده رفته قهر و هر چی التماس می کنم و واسطه میفرستم فایده نداره....»
...