او هم یک انسان است
اما وقتی دستم به قلم (صفحه کلید) رفت، توان نداشتم جلوی آنرا بگیرم، گفتم بگذار برود، بگذار تا رها شود، یک قلم آزاد بر صفحه ای سپید....
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
او یک انسان است، مانند دیگر انسان ها، خور و خواب و خشم و شهوت دارد، دارای زن و زندگی است، اهل تفریح و ورزش هم هست، زندگی خصوصی دارد، زن و فرزند، عروس و داماد، نوه و نتیجه(شاید)...
او اهل دنیاست، دنیا در اختیار اوست، هم قدرت دارد، هم معروفیت، هم محبوبیت، دستش از مال دنیا نیز کوتاه نیست، اما دنیا با همه جلوه اش نتوانسته او را اسیر خود کند، او دنیای مادی را به ذلت افکنده است، با بهترین روش از گذرگاه دنیا در حال گذر است، آرزو هایش کوتاه، بهره اش از دنیا اندک، بی اعتنا به دنیا، و به عبادت مشتاق است، او دنیا را پل گذر خود به سمت ملکوت کرده است...
او عبد خداست، عبودیت او در اطاعت است، اطاعت محض از فرامین الهی، اطاعت خدا را مقدم بر دیگر کارها قرار داده، از واجبات و سنت ها پیروی کرده، از محرمات گریزان است، آنگونه نیست که پرداختن به جنبه ای او را از جهات دیگر باز داشته باشد، از پرورش جسم غافل نشده، همان گونه که در پرورش روح کوشاست...
در عبودیت فردی، اهل تفکر است، اهل ذکر است، اهل تهجد است، اهل مبارزه با نفس است، اهل حساب کشی از خود است، اهل ترتیل است، اهل زهد است، رواج دهنده نیکی هاست، با اعمال و گفتار، او می ترسد، ترس او از غفلت است، در عبودیت اجتماعی اهل تولی و تبری است، آمر به معروف است، ناهی از منکرات است، اهل تبلیغ است، اهل حکمت و موعظه است، در جای خود اهل جدال احسن است، اهل جهاد و مبارزه است، اهل حرکت است...
او حرکت آفرین است، هر جا که باشد در پی اصلاح است، افق های دور را می بیند، با چشم باز و آگاهانه قدم بر می دارد، آرمان هایش بلند ترین آرمان هاست، راه رسیدن را هم بلد است، اما اهل عجله و شتاب نیست، اهل بصیرت و صبر است، با هر قدم مهیای برداشتن قدم های بعدی است، با برنامه است، برنامه اش مبتنی بر واقعیت هاست، در امر دنیا آنگونه است که انگار زندگی اش ابدی است، و در امر آخرت آنگونه است که انگار لحظه ای دیگر در راه سرای باقی است، و می دانم هرچه صحنه خطیرتر و هر چه مسوولیت سنگین تر، گریه های شبانه اش بیشتر، تضرع اش بیشتر، توکل و توسل اش بیشتر ...
او طلبه است، طالب علم دین، طالب علم حقیقی، علم انسان ساز، علم اصلاح گر، حرکت آفرین، منطبق با فطرت انسان، منطبق با آفرینش جهان، منطبق با واقعیت ها و از مهم ترین آنها واقعیت فانی بودن این دنیا و اعتقاد به سرای باقی...
افتخار او طلبگی است، مشغولیت های فراوان او را از ادامه راه پر افتخار طلبگی باز نداشته است، اگر همسنگرانش با رسیدن به مسوولیت، طلبگی را فراموش کردند اما او از ریشه خود جدا نشده است، او روحانی است و روحانی زاده، و در این راه توقف و سکون را نپسندیده است، که اگر غیر از این بود در ادامه راه در می ماند، او به خوبی این را می دید که ادامه مسیر بدون دانش آموزی میسر نیست، او مدرس است، چرا که طلبه باید زکات علمش را هم بپردازد، خود را بی نیاز از دانستن نمی داند، علاقه اش به کتاب و کتاب خوانی بر کسی پوشیده نیست، او اهل تعقل و تدبر است...
او اهل نقد است، انتقاد کننده و انتقاد پذیر است، گوش هایش شنوا و چشم هایش بینای حقایق است،آنگونه که قاری و شاعر، استاد و دانشجو، سیاسی و فرهنگی، حتی مردم عادی با او هم نشین اند، با شاعر به زبان شعر، با قاری به زبان قرائت، با سیاسی به زبان سیاست، با دشمن به زبان انقلابی، با مردم به زبان عطوفت و رحمت، و با فرهنگی به زبان خود سخن رانده، سخنانش محکم و به دور از تناقض است، چنانچه سالیان بلند خدمت بی دریغش شاهد این مدعاست،او اهل مشورت است...
حسن ظاهرش از صفای باطن، و سکوتش از حکمت است، محفل اش با صفا، گفتارش دل نشین، گوش هایش شنوا، دلش روشن، لبخندش بی ریا، مزاحش به جا، صورت و سیرتش یاد آور راه خداست، راه کار و تلاش، راه مبارزه، راه جهاد، راه سازندگی، راه خودسازی...
راه و رسم او اعتدال، روش زندگی اش صحیح و پایدار، سخنانش روشنگر حق و باطل ، جاذب و دافع ، عزت محرومین، مدافع و پناهگاه مومنین، ذلیل کننده ستمگران و خوار کننده سرکشان، در راه حق شکیبا، خشم خود را فرو خورده، منش اش مهربانی با مردم، با آنها که از او روی گردانده اند مهربان، و با آنها که به او ستم کرده اند عذر پذیراست، او اهل محبت و رحمت است...
او قانون مدار است، و در درجه اول قوانین و سنت های الهی، در درجه دوم پیرو سیره معصومین علیهم السلام، اهل عمل به قانون است، قبل از آنکه به چیزی فرا بخواند عامل به آن است، خاضع در برابر قانون و نهاد های برآمده از آن است، و به همان نسبت دشمن قانون گریزی و قانون گریزانی که خود را بجای قانون می گذارند، و در عمل ثابت کرد زیر بار بدعت های غیر قانونی نمی رود...
ولایت پذیرترین ولایت پذیران است، اگر دعوت به ولایت می کند خود در خط مقدم این راه است، راه ولایت، راه حرکت آفرین مصطفی، راه عدالت مرتضی، راه فطرت فاطمی، راه احسان حسنی، راه حماسه حسینی، راه عبودیت سجادی، راه علم باقری، راه صدق صاقی، راه کظم کاظمی، راه رضای رضوی، راه جود جوادی، راه هدایت هادوی، راه حسن عسگری، راه قیام مهدی(علیهم صلوات الله اجمعین(...
او انقلابی است، در راه خدا، از همه چیز خود می گذرد، تا پای جان بر عهد خود وفادار مانده است، اهل حماسه است، آنچنان که دشمنان به او لقب آهنین داده اند، اهل جانبازی است، اهل ایثار و شهادت است...اهل کینه و نیرنگ نیست، سیاست بازی او برای خدا و در راه خداست، عین دیانت اوست، در روز های وحشت و فتنه نمی خوابد، در لحظه های ترس از دشمن روی بر نمی گرداند، او مقتدر است، و لطیف، لطافتش از رحمت ایزدی، و اقتدارش در اتکال به وعده های حق الهی است:«ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم»
او مظلوم است، در اوج اقتدار، مظلومیت او از ضعف نیست، از بی وفایی است، از بی وفایی کسانی که به زبان دوستش می دارند و در عمل تنهایش می گذارند، ببین چه فریاد هایی که بی جواب مانده، چه دغدغه ها که بی تامل از کنار آنها گذر شده، و چه هشدار ها که جدی گرفته نشده است، او مظلوم است در بین هم رزمان خود، در بین هم سنگران خود، در بین دوستداران و فداییان خود...
او وارث است، وارث خلق نبوی، عدالت علوی، ولایت پذیری فاطمی، مظلومیت حسنی، شجاعت حسینی، بکاء سجاد، علم باقر, دانشگاه صادق، عفو کاظم، غربت رضا، تقوای تقی، پاکی نقی، صلابت عسگری و ولایت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) صلوات الله علیهم اجمعین، وارث انبیا و اوصیا، وارث خمینی کبیر (ره) ...
او یادگار است، یادگار دوران مبارزه با طاغوت، یادگار مبارزه با فرقه های التقاطی، مبارزه با مظاهر کفر و شرک، مبارزه با ستم ستم شاهی، مبارزه با استکبار جهانی، مبارزه برای استقلال و آزادی، مبارزه برای آرمان های مقدس، مبارزه برای نابودی مظاهر شیطان و شیطان اکبر، او در صف اول مبارزه است، سینه سپر کرده، آماده رشادت، و آماده شهادت...
.
.
.
او ...
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
آخر نوشت: از وجود مبارکش معذرت می خواهم، می دانم اهل تملق نیست، می دانم از ستایش بیزار است، می دانم ناتوانم از توصیفش، آنگونه که هست، آنگونه که سزاوار آن است...
می ستایم اش، نه آنگونه که عبد ارباب خود را، نه آنگونه که بنده معبود خود را، نه آن گونه که مجیز گویان صاحبان قدرت را...
اصلا این که ستایش نیست، بیان زیبای هایی است که در او جلوه کرده، زیبایی هایی که در وجود اوست، وجود یک رهبر، یک مقتدا، یک پدر...
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این مطلب به عنوان یاد داشت مهمان در وبلاگ «همسفر عشق» منتشر شده بود که پس از بازنویسی خدمت سروران گرامی ام تقدیم می شود. باشد که موجب نزدیکی دل ها گردد.
قلم خوبی دارید موفق باشید...