انتخابات بین المللی
به قول معروف «فقط دیکته نانوشته است که غلط ندارد» و این تحلیل نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. بنابراین خوشحال می شوم و در انتظارم تا نظرات ارزشمند شما را پذیرا باشم.
1-«این مطلب در حال تکمیل است»
2-با نظر لطف دوستان و با طولانی شدن آن که نمی توانستم از این خلاصه تر کنم تا حق مطلب ادا شود، این مطلب را در چند پست ارائه خواهم کرد. تا که قبول آید و در نظر افتد. متشکرم
مقدمه
انتخابات ما به انتخاباتی بین المللی تبدیل شده است، چرا که نتیجه انتخابات در ایران و روی کار آمدن هر یک از جناح ها حامل پیام های خاص در داخل،سطح منطقه و جهان است، و از دیگر سو یکی از مباحث بسیار مهم در تبلیغات و موضع گیری های نامزد ها نیز مسایل سیاست خارجی است که در رای دادن و اقبال عمومی مردم به جریان های سیاسی موثر است.
شهر قم شهری مهاجر پذیر است و به دلیل وجود حوزه علمیه شهروندان بسیاری از کشورها در آن حضور دارند، اما عمده آنها که بعضا سابقه حضور آنها به 30 سال می رسد از دو همسایه شرقی و غربی ما هستند. و جالب اینکه در انتخابات 88، و در ستادهای کاندیداهای مطرح، بسیاری از ایشان حضور می یافتند و مباحث انتخاباتی را با حساسیتی بیشتر از هموطنان مان دنبال می کردند و بعضا در مباحث وارد شده و اظهار نظر می کردند.
عزیزان عرب ما رای آوردن آقای احمدی نژاد را به نفع شیعه در عراق می دانستند و عقیده داشتند که فشار های اشغالگران و سلفی ها با قدرت گرفتن تشیع بر آنها کاسته می شود و دیگر اینکه شجاعت آقای احمدی نژاد در مقابله با استکبار جهانی و طرح مسئله فلسطین برای آنها قابل ستایش بود.
در نقطه مقابل اما عزیزان افغانی دقیقا نظری برعکس داشتند و آرزو می کردند آقای احمدی نژاد رای نیاورد و پیروز انتخابات آقای موسوی باشد تا شاید فشار ها از روی شیعیان آنجا اندکی کاهش یابد.
و به یقین تا وقتی با آنها هم صحبت نشده بودم به عمق نفوذ جمهوری اسلامی در سطح منطقه پی نبرده بودم که چگونه انتخابات ما مستقیما در سرنوشت همسایگان و هم کیشان مان موثر است و هم در سرنوشت اسراییل و محورهای مقاومت و از این رو هم در اروپا و آمریکا. و بی دلیل نیست در آستانه هر انتخاباتی بوق های رسانه ای به کار می افتند و سردمداران کاخ سفید زحمت صدور بیانیه به خود می دهند و بدون واهمه از شخص یا جریان خاصی حمایت می کنند.
از آنجا که سیر تحولات ایران مستقل از تغییرات جهانی قابل بررسی نیست، به جاست چند سالی به عقب باز گردیم تا درک بهتری از شرایط انتخابات 92 پیدا کنیم. با روی کار آمدن دولت نو محافظه کار جرج بوش پسر که هدف خود را ایجاد نظم نوین جهانی تبلیغ می نمود اما هدف نهاییش ریشه کنی اسلام در خاورمیانه و جهان بود و پس از حادثه 20 شهریور 1380 (11 سپتامبر 2011) و اشغال دو کشور همسایه مسلمان شرقی و غربی مان به بهانه مبارزه با تروریزم، رییس جمهور وقت شیطان بزرگ آمریکا، کشور های «ایران، سوریه و کره شمالی» را به عنوان سه محور شرارت در جهان معرفی کرد و این در حالی بود که سیاست تنش زدایی دولت دوم خرداد در ادامه دولت سازندگی با جدیت دنبال می شد و آقای خاتمی نیز بحث گفت و گوی تمدن ها را مطرح کرده بود که در ابتدا و به ظاهر مورد اقبال طرف غربی نیز واقع شده بود و کشورمان بدون گرفتن امتیازی در جریان اشغال افغانستان با آمریکا همکاری داشت.در بحث هسته ای نیز تعلیق داوطلبانه و اجرای پروتکل الحاقی بدون تصویب مجلس خیال غرب را راحت کرده بود.
در چنین شرایطی و پس از برگزاری انتخاباتی پرشور، و از بین نامزد های طیف های مختلف و با شعارهای رنگارنگ، شخصیتی مورد اقبال مردم واقع شد که شعارهای اصلیش بازگشت به آرمان های انقلاب اسلامی و امام راحل (رضوان خدا بر او باد) بود.
شخصیتی که به قول خودش خارج از دایره (ممنوعه به زعم بعضی ها) بود و با ورودش به این دایره معادلات جریان های چپ و راست را در داخل به هم ریخت. دولتی که به فرموده رهبر معظم انقلاب بدون واهمه شعارهای انقلاب را بر سر دست گرفت و در دنیا فریاد زد. دولتی که باز به فرموده ایشان قطار انقلاب را به ریل بازگرداند.
دولت احمدی نژاد، سیاست تنش زدایی دولت های قبل را که عملا به حل شدن در نظم نوین جهانی و کوتاه آمدن از آرمان های انقلاب اسلامی می انجامید به سیاست استکبار ستیزی با رویکرد دیپلماسی فعال تغییر داده و معادلات یکجانبه غرب را به هم ریخت. چنانکه وقتی تهدید جنگ با سوریه که از محور های شرارت بود جدی شد، دولت ایران سوریه را خط قرمز نامید و باعث شد مسیر جنگ طلبی ها از سوریه به سمت گروه های کوچک تر چون حماس و حزب الله لبنان بچرخد.
به این ترتیب دوران شکست های مکرر غرب در خاور میانه و سایر نقاط دنیا آغاز گردید، دورانی که به راستی کابوسی برای غرب به شمار می رود، کابوسی که با روی کار آمدن دولت استکبار ستیز احمدی نژاد در ایران آغاز شد و با شکست اشغالگران در عراق و افغانستان، تشکیل حکومتی شیعی در عراق با روابط حسنه با ایران، شکست اسراییل در جنگ های 33 روزه لبنان، 22 و 8 روزه در غزه (با موشک های اهدایی ایران)، شکست کودتای مخملی سبز در سال 88 و بر باد رفتن سرمایه گذاری 20 ساله در ایران، روی کار آمدن دولت های ضد آمریکایی در حیات خلوت آمریکا،مقاومت در بحث هسته ای و تکمیل چرخه سوخت و دست یابی به تولید سوخت 20 درصد، جنبش 99 درصدی در آمریکا و اروپا و از همه مهم تر موج بیداری اسلامی در غرب آسیا و شمال آفریقا که به سرنگونی دیکتاتور های دست نشانده آمریکا انجامید و با توجه به ماهیت اسلامی آشکار آن الگو گرفته از انقلاب اسلامی ایران و در ادامه بیداری ملت ایران در انقلاب سال 57 بود.
طبیعی است که غرب با تاثیر گذاری بر انتخابات ایران در فکر چاره جویی برآمده و تمام توان خود را با هماهنگی بازماندگان فتنه 88 به کار گرفت تا این کابوس در انتخابات ایران تکرار نگردد. و همسو با انتخابات ایران در سایر کشورهای اسلامی مخصوصا کشور تاثیر گذار و مهم «مصر» نیز سیاست ایجاد تفرقه و درگیری های داخلی را در پیش گرفت تا در کل جهان اسلام منطقه ای امن و بدون درگیری های داخلی وجود نداشته باشد. در پست دیگری ان شاء الله به نقشه استکبار برای سایر کشور های اسلامی خواهم پرداخت. البته به شرط حیات و توفیق.
درباره اون عکس هایی که گفتی به نظر من اون ها اصلا مسلمون نیستن اگه واقعا این اسلام رو قبول داشتند حجاب رو رعایت میکردند.....
در هر صورت ممنون که اومدی اگه واقعا فکر میکنی که گذاشتن این عکس ها اشتباهه و بعضی ها ....میشن بیا بگو عوض کنم.....
یاعلی