آدرس واقعیت در انتخابات
انتخابات به مهمترین بحث روز کشور تبدیل شده است. اولین مناظره 8 نامزد
انتخابات روز گذشته برگزار شد و نامزدها درباره چالشهای اقتصادی موجود و برنامهها
و تدابیر خود در این باره سخن گفتند. گشایش و رونق اقتصادی طبیعتا یکی از نیازهای
مهم در هر کشور است و معمولا محور اقتصاد یکی از متغیرهای اثرگذار در فضای رقابت
انتخاباتی تلقی میشود. برای چالش اقتصادی باید چارهجویی کرد. نامزدها نیز در این
باب شعارها و برنامههایی دارند و ضمنا از زاویه تعلقات سیاسی خود، گریزی هم به
حوزه سیاست داخلی و خارجی میزنند و از چالشهای موجود در حوزه تعاملات سیاسی بین
جریانها و همچنین حوزه سیاست خارجی سخن میگویند. به راستی باید از کدام چشمانداز
به پدیده انتخابات و دولت جدید و چارهجویی چالشهای سهگانه اقتصادی، سیاست داخلی
و سیاست خارجی نگریست. نگاه واقعگرایانه در این باره کدام است؟
اولین واقعیت
این است که ما در ایران زندگی میکنیم نه در اروپا یا ژاپن و چین و روسیه و هند.
نظم سیاسی- اجتماعی فعلی ما در یک پویش تاریخی صدها ساله به ویژه پویش تاریخی یک صد
سال اخیر قوام یافته است. ما نمیتوانیم در «خلأ» نظریهپردازی کنیم یا بر مبنای
«خیال» سخن بگوییم و مدل و برنامه بنویسیم. هاضمه جامعه ایرانی در این پویش تاریخی
پرماجرا شکل گرفته و جاذبهها و دافعههای خود را شناخته است. این هاضمه جمعی با
جاذبهها و دافعههای قدرتمند خود، سلطنت و استبداد عجین شده با استعمار را که 200
سال بود ایران را به قهقرا میبرد، پس زد. ملت ما آغازگر چالش با قدرتهای غربی
نبود اما در مقام دفاع از موجودیت و تشخص خود برآمد و چون عزت نفس نشان داد، یک صد
سال تمام تازیانه قدرتها را بر گرده خود حس کرد. تلخ بود برای جماعت ایرانی که
حاصل دسترنج خود را برسفره اجنبی بگذارد و آنگاه گماشتگان اجنبی با منت و
باجخواهی، اندکی از آن سرمایه و دسترنج را به او صدقه بدهند. هرچه از روزگار قاجار
به عصر پهلوی آمدیم، اختیار حکومتها و دولتها کمتر شد به نحوی که حاکمان دوره
پهلوی با نظر مشخص انگلیس یا آمریکا میآمدند و میرفتند. استبداد به خودی خود
مصیبتی بزرگ بود چه رسد به اینکه حاکمان جور، حلقه به گوش قدرتهای زورگوی بیگانه
باشند. ملت ما در برابر چنین انحطاطی انقلاب کرد.
واقعیت دوم این است که ایران
بر سر چهارراه مهمترین تحولات منطقه و جهان قرار گرفته است. ما نمیتوانیم در خلأ
و خیال زندگی کنیم یا نقشه بچینیم و تدبیر کنیم. ما روی گسل اصلی سیاست و امنیت و
اقتصاد جهان ایستادهایم. بیدلیل نیست که جنگ اول و دوم جهانی در اروپا و میان
یاغیهای گردنکش اروپایی آغاز شد اما سرنوشت خاورمیانه را زیر و رو کرد. و بیدلیل
نیست که جنگ سوم آغاز نشده، مقامات آمریکایی و صهیونیستی - به انضمام انگلیس-
خاورمیانه اسلامی را هدف «جنگ جهانی چهارم» قلمداد کردند و در فاصله 12سال گذشته، 6
جنگ خونبار را به افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوریه و مجددا غزه در فلسطین
تحمیل کردند. واقعیت این است که بپسندیم یا نپسندیم، کشور ما وسط یک میدان جنگ بزرگ
قرار دارد. بالغ بر 60 سال است که نه غرب و شرق اروپا، نه روسیه و چین و هند و نه
ژاپن دستخوش جنگ نشدهاند و در مقابل، منطقه ما در همین 60 سال بالغ بر 12 جنگ
تحمیلی را تجربه کرده است. یعنی به طور متوسط هر 5 سال یک جنگ رخ داده و ظرف 12سال
گذشته این رکورد به هر 2 سال یک جنگ افزایش یافته است. جبهه غرب با تحریک و حمایت
صدام، شلاق جنگ را نیز بر شانههای ملت ما کوبیدند و به جز اثر پینه بسته زخم
اشغالگری در جنگ اول و دوم جهانی، و زخم کودتا و سیطره و چپاولگری، جراحت جنگ
تحمیلی 8 ساله را نیز بر شانههای ملت ما برجای گذاشتند تا یادمان نرود که ما
دشمنانی عنود و لجوج داریم و حتی اگر بالش نرم زیر سرمان بگذارند، آن زخمها
نمیگذارد خواب شویم.
واقعیت سوم آن است که آمیختگی امت و امام، معجزهای
باورنکردنی در ایران پدید آورد. قدرتهای پنجه افکنده بر چهار گوشه خاورمیانه، در
ایران یک ژاندارمری مرکزی ساخته بودند تا منطقه را مدیریت کنند. تلخی طوفانی شدن
این مرکزیت تا ابدالآباد از کام آنها بیرون نخواهد رفت. دشمنان ملت ایران هر تیر
عداوت که در ترکش داشتند، پرتاب کردند و واقعیت چهارم همین است که ملت ایران به رغم
همه عداوتها سر پا مانده، قدرتمندتر شده، بر چالشها غلبه کرده و پیش رفته است.
این عداوتها، باد مخالف و مزاحمی بود که از یک سو از شتاب حرکت ما میکاست اما در
مقابل ورزیدگی و توانمندی ما را بیشتر میکرد و وادار میساخت ظرفیتهای بزرگ و
معطلمانده و کشف ناشده خود را بیشتر بشناسیم و به فعلیت برسانیم. هرچه روزگار
طولانی غلبه استبداد و استعمار، ایران را از مسابقه پیشرفت کشورها به حاشیه پرتاب
کرد، دوران تجدید حیات ملت ایران در قالب انقلاب و جمهوری اسلامی، موجب بازگشت به
مسیر مسابقه و هماوردی با حریفان دیرینه با وجود تنه زدنها و مزاحمتهای آنان شد.
واقعیت پنجم که مطلع اصلی انتخابات ماست، این حقیقت است که جمهوری اسلامی از حیات
ملت مومن و بصیر و تجربه اندوخته خود ریشه میگیرد. از کف خیابان تا پای صندوق رای
و از جبهه جنگ نظامی تا میدان حماسه سیاسی و اقتصادی، این خود ملت بودهاند که به
رغم عملیات روانی سنگین دشمنان به میدان آمده و با تشخیص به هنگام ضرورتها، خون
تازه در رگهای جمهوری اسلامی جاری کردهاند. این راز سلامت و شادابی و نشاط و
اقتدار و جوان ماندن جمهوری اسلامی است. واقعیت ششم را باید در هنر جمهوری اسلامی و
نظام ولایت فقیه جستوجو کرد؛ اینکه از هفتههای اول انقلاب تا امروز بر رای و
مشارکت سیاسی مردم اصرار کرده و به آن اعتماد و اتکا داشته است. تامین امنیت و ثبات
کشور در عین آمد و شد جریانهای سیاسی و جابهجایی مدیران و بحرانانگیزی بدخواهان،
ویژگی برجستهای است که ناظران بیطرف جهانی بر واقعیت آن در ایران اذعان دارند.
انتخابات پیش رو بر بستری از این واقعیتهای چندگانه برگزار میشود.
جریانهای
سیاسی و نامزدهای محترم نمیتوانند بر این واقعیتهای انکارناپذیر چشم بپوشند و در
خلأ یا خیال موضع بگیرند. البته که باید برای ساماندهی اقتصاد کشور و کاستن از
رنجهای معیشت مردم به ویژه طبقات زحمتکش و مستضعف جامعه تدبیر کرد. این مسئولیتی
سنگین بر دوش رئیسجمهور و دولت آینده است. و ضرورتاً باید در کنار تدابیر بلند مدت
و میان مدت، تدابیر کوتاه مدتی را برای حمایت از اقشار محروم- ولی نعمتان بیمنت
انقلاب و جمهوری اسلامی- به اجرا گذاشت. اما معنای این تکلیف آن نیست که کسانی
بخواهند با زیر پا گذاشتن واقعیتها، چوب حراج به عزت و استقلال و امنیت ملی بزنند
و دشمنان را به طمع آورند. ابراز اشتیاق یکطرفه به تنشزدایی و مذاکره یکطرفه با
آمریکا، همان تحقیری را به دنبال خواهد داشت که دولتمردان آمریکایی در قبال دولت
اصلاحات و مقامات اروپایی با دولت سازندگی کردند.
اصلا از چشمانداز استراتژیک،
این عین خیانت است که اولا به دشمن متعرض و دست درازی کننده پیشدستی نکنند و ثانیا
در موقعیت دفاع نیز ضعف نشان دهند در حالی که دشمن مشغول دشمنی و گستاخی است و
علیالدوام حالات رفتاری و گفتاری طرف مقابل را رصد میکند. از این حیث برخی
طیفهای سیاسی و نمایندگان آنها پالسهای غلط به دشمن میدهند و در حالی که خود کم
آوردهاند این انگاره غلط را القا میکنند که ملت ایران کم آورده است. این خیانت در
حق امنیت ملی است و بیتردید بدون تامین امنیت و اقتدار در منطقهای انباشته از
ناامنی، نمیتوان تدبیر اقتصادی کرد. این جفا در حق یک ملت است که به جای تاکید بر
استفاده از ظرفیتهای ملی و بسیج استعدادهای پایانناپذیر بومی- و البته سینه سپر
کردن دربرابر چالشهای سخت موجود- یکراست در خانه دشمن قسم خورده را نشان دهیم و به
نام ملت ایران(!) کاسه گدایی و التماس به دست بگیریم. چنین نامزدیای، نامردی در حق
ملتی مظلوم اما عزیز و بزرگ است.
از سوی دیگر مدل ساماندهی اقتصادی مطلوب در خلأ
نوشته و به اجرا گذاشته نمیشود. اگر در برابرچالش چند لایه اقتصادی موجود باید
منطق «اقتصاد مقاومتی» را به کار بست، این منطق مطلقا با تلقی «شرکت سهامی» از دولت
سازگاری ندارد. باید دید دوستان و شریکان و موتلفان هر یک از نامزدها کیستند تا
آنگاه بتوان گفت هویت واقعی آنها کدام است و آیا میتوانند از عهده «اقتصاد
مقاومتی» برآیند یا خیر. آیا طیفهایی که در گذشته خود سابقه برخورد طعمهوار با
فرصتهای مسئولیت و مسندنشینی داشته یا درقبال رانتخواران و مفسدان و فرصتطلبان
اقتصادی شیوه همسفرهگی یا حداکثر انفعال پیشه کردهاند، میتوانند در برابر ریخت
و پاش و حیف و میل بایستند و منطق پایان دادن به هدررفت فرصتها و منابع را بر
بستر اقتصاد مقاومتی به اجرا بگذارند؟ هر نامزدی که خود یا حامیانش تلقی
غنیمتانگارانه به دولت داشته باشند و نتوانند به امتیازخواهی و حاشیه امنیتگزینی
اطرافیان و حامیان «نه» بگویند، نمیتوانند از عهده ساماندهی اقتصادی برآیند. در
واقع اجرای بهترین شعارها و وعدهها، در گرو سینه سپرکردن مقابل امتیازطلبان و
مفسدهجویانی است که در ادوار مختلف دولتها خود را به رخ کشیدهاند. آنها که دارای
دافعههای قدرتمند در مقابل معارضان امنیت و منافع ملی نیستند، نمیتوانند
نمایندگان صادقی برای سلامت بخشیدن به اقتصاد کشور در فضای متلاطم سیاست و اقتصاد
جهانی باشند.
دولت آینده باید در تراز شخصیت پرورده و قوام یافته ملت ایران ظاهر
شود. تراز شخصیت این ملت، «ما میتوانیم» است. انقلاب اسلامی، دفاع مقدس 8 ساله،
مهار مردمی غائله گروهکها، بسیج ملی از پای صندوق رای تا کف خیابان و از کارخانه
تا مراکز تحقیقاتی و علمی به هنگام ضرورت، همه ثابت میکند که روح بسیجگری و به
میدان آوردن استعدادها بر مبنای منطق «ما میخواهیم و میتوانیم» در کالبد ملت ما
جریان دارد. مهم این است که این روحیه جمعی و ملی از طرف نامزدهای محترم، بزرگ و
محترم شمرده شود. با تسلیمطلبی یا عافیتخواهی محض و پرهیز از مجاهدت و خطرپذیری
نمیتوان کامیاب شد. هیچ چیز ارزشمندی در دنیا نیست که رایگان و بدون هزینه به دست
آید. بدون شجاعت نمیتوان سری در میان سرها درآورد و آقایی کرد. البته که باید
تدبیر کرد و حکمت به خرج داد. اما نام تانک دادن و کلاشینکف گرفتن را نمیتوان
تدبیر در غنیمت گرفتن گذاشت همانگونه که ادعای زمین دادن و زمان گرفتن از سوی کسی
به اسم بنیصدر در دوران جنگ، نشانه شجاعت و تدبیر و حکمت نبود.
محمد ایمانی